روابط خویشی طبق قانون ما به سه نوع نسبی، سببی و رضاعی تقسیم می شود که در این میان رابطه نسبی به معنی قرابت و خویشاوندی و علقه خونی بین افراد است که در فرهنگ کشور ما نیز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. به همین دلیل قانون گذار نیز از آن غافل نمانده و در قانون مدنی و سایر قوانین خاص و همچنین آراء وحدت رویه به قانون گذاری در این باره پرداخته است. با این حال گاهی دیده می شود که یکی از اطراف رابطه نسبی منکر آن می شود که در اینجا بحث نفی نسب مطرح می شود. از این رو ما در این مقاله به بررسی 0 تا 100 این موضوع میپردازیم.
نفی نسب یعنی چه؟
همانطور که گفته شد نسب به طور کلی به رابطه خویشاوندی اطلاق می شود که از طریق تولد گرفته باشد و باعث ایجاد رابطه خوبی بین افراد شده باشد. مانند رابطه پدر و فرزند یا مادر با فرزند همچنین رابطه خواهری و برادری یا رابطه نوه با پدربزرگ و مادربزرگ نیز مشمول روابط نسبی می شود.
در مقابل مفهوم نسب، نفی نسب نیز به این معناست که یکی از طرفین رابطه نسبی آن را انکار کند و منکر وجود آن باشد به این معنی که فرد منکر ادعا کند شخصی که تاکنون به نظر می رسیده با او رابطه خونی دارد، در واقع فاقد چنین خویشاوندی و نسبتی با او می باشد. این ادعا تحت عنوان “نفی نسب” باید در دادگاه طرح شود و بعد از طی مراحل قانونی و ارائه مستندات کافی اثبات شود.
وکیل نفی نسب
ضمن دعوت شما به مطالعه ادامه مقاله، در صورتی که نیاز به وکیل نفی نسب دارید، میتوانید با وکلای گروه مشفق در تماس باشید.
تفاوت نفی نسب و نفی ولد
با توجه به مطالبی که توضیح داده شد، روابط نسبی به رابطه خویشاوندی گفته می شود که از طریق تولد و پیوند خونی شکل گرفته باشد که علاوه بر پدر و مادر، خواهر، برادر و نوه را هم شامل می شود و در صورتی که این رابطه از جانب یکی از طرفین آن مورد انکار قرار بگیرد، می تواند اقدام به طرح دعوای نفی نسب نماید.
اما نفی ولد دامنه محدودتری از نفی نسب دارد و صرفا به انکار رابطه پدر و مادر با فرزند می پردازد یعنی برخلاف نفی نسب که به همه اطراف رابطه خونی می توانند اقدام به انکار آن نمایند، نفی ولد صرفا به انکار رابطه فرزندی از جانب پدر یا مادر اشاره دارد. بنابراین در صورتی که والدی قصد داشته باشد نسبت داشتن فرزندیِ شخصی را نسبت به خود انکار کند، باید اقدام به طرح دعوای نفی ولد نماید.
نفی نسب توسط ورثه
یکی از مواردی که موضوع نسب و نفی آن اهمیت بیشتری پیدا می کند، مسائل مربوط به ارث است. نفی نسب توسط ورثه در اغلب موارد مربوط به زمانی است که در میان ورثه مانند خواهران و برادران یک فرزندخوانده وجود دارد. همانطور که می دانید فرزندخواندگان از اموال پدر و مادر خوانده خود مالی به ارث نمی برند و در این شرایط اگر سایر ورثه بتوانند فرزندخواندگی و نفی نسب را طی مراحل قانونی اثبات کنند، فرزندخوانده از اموال ارث نخواهد برد.
مدارک لازم برای نفی نسب
مدارک لازم برای نفی نسب با لحاظ شرایط دعوا ممکن است متفاوت باشد از جمله شهادت شهود، اتیان سوگند، جلب نظر کارشناس، نظریه پزشکی قانونی، تحقیقات محلی و همچنین مدارک هویتی از قبیل سند ازدواج، شناسنامه، کارت ملی و … می توانند به عنوان مدارک اثباتی به در دعوای نفی نسب ارائه شوند.
نمونه دادخواست نفی نسب
توجه داشته باشید که تنظیم دادخواست نفی نسب نیاز به مشاوره با یک وکیل دارد تا با لحاظ تمامی شرایط موجود و همچنین قوانین حاکم آن را تنظیم نماید با این حال برای آشنایی بیشتر در اینجا یک نمونه دادخواست نفی نسب را بررسی می کنیم:
نام خواهان
فردی که قصد اقامه دعوا دارد اطلاعات خود را وارد می کند که در این دعوا منکر ادعای نسب می باشد.
نام خوانده
اطلاعات فردی که قصد اقامه دعوا علیه او را دارید باید وارد شود که در دعوای نفی نسب، فردی است که مدعی نسبت او با خود را انکار می کند.
خواسته
در این قسمت خواسته ای که دارید را درج می کنید که در این نوع اختلاف “صدور حکم به نفی نسب” می باشد.
دلایل و منضمات
در این قسمت کسی که قصد انکار نسبت دیگری به خودش را دارد باید دلایلی که برای اثبات ادعای خود دارد را بنویسید و ضمیمه دادخواست کند. دلایل در دعوای نفی همانطور که گفتیم می تواند شناسنامه، شهادت شهود، نظر کارشناسی، استعلام نظر پزشکی قانونی و … باشد.
شرح دادخواست
شرح دادخواست یعنی اینکه دقیقا ذکر کنید از دادگاه با استناد به دلایل خود چه می خواهید. به عنوان نمونه در شرح دادخواست نفی نسب می توان چنین درج کرد :
” ریاست محترم دادگاه …
سلام علیکم
اینجانب … دارای کد ملی شماره …. متولد … فرزند … می باشم که یک برادر خوانده کوچکتر از خودم به نام … و متولد … نیز دارم. پدرم در سال … برادرم را از خانواده ای سیل زده در روستای … به فرزندخواندگی قبول کرد و برخی از اهالی این روستا نیز می توانند به این موضوع شهادت بدهند. با توجه به اینکه پدر بنده در تاریخ …. فوت نموده است و هم اکنون قصد انحصار وراثت دارم از دادگاه محترم با درخواست جلب نظر کارشناس تقاضای صدور حکم به نفی نسب برادرخوانده ام را استدعا دارم. “
نمونه رأی
ادله اثبات دعوا در نفی نسب
رأی خلاصه جریان پرونده:
وراث مرحوم م.چ. آقای الف.چ. و سایرین با وکالت الف.گ. دادخواستی به طرفیت ف.چ. به خواسته نفی نسب تقدیم محاکم عمومی تبریز نموده و توضیح داده خوانده فرزند مرحوم ع. الف. و خواهر آقای م.چ. می باشد که مرحوم آقای م.چ. فرزند ع.الف. به هنگام اخذ شناسنامه خواهرش (خانم ف.چ.) را فرزند خود معرفی نموده که در شناسنامه خود و همسرش بنام مرحومه خ.ر. نامبرده به عنوان فرزندشان درج شده است نظر به اینکه خوانده محترم جزء وراث مرحوم م.چ. و مرحومه خ.ر. نبوده یعنی فرزند ایشان نمی باشد. علی هذا به لحاظ تقسیم ماترک مرحوم آقای م.چ. موکلین (وراث) با مشکل مواجه هستند که به ناچار از طریق قانون نیاز به اعلام نفی نسب می باشد. و درخواست طبق خواسته را نموده، شعبه 18 دادگاه عمومی تبریز پس از دستور تعیین وقت . . . با حضور وکیل خواهان و وکیل خوانده و تشکیل جلسه داده وکیل خواهان خواسته را طبق دادخواست اعلام و اظهار داشته موکلین شهودی دارند که عنداللزوم حاضر به اتیان سوگند در محضر دادگاه می باشد، وکیل خوانده نیز در دفاع بیان داشته برادر م.چ. که در حین حیات هستند و سایر اشخاص که از لحاظ سن قادر به درک ولادت موکل می باشند جهت ارائه شهادت معرفی و احضار شوند و مضافاً اینکه آقای ع.الف. فرزند ارشد و بزرگ خانواده با اخذ گواهی حصر وراثت اقرار به وجود نسب نموده است چگونه است که فرزندان کوچک خانواده برخلاف آن ادعا دارند، در پایان جلسه دادگاه قرار استماع شهادت شهود صادر و به دفتر اعلام می دارد وقت را حضوری به طرفین ابلاغ نماید، دادگاه در مورخ 15/7/92 با دستور جلسه استماع شهادت شهود با حضور احد از خواهان ها بنام غ.چ. و وکیل خواهان ها و همچنین احد از وکلای خوانده بنام ع.ر. تشکیل از چهار نفر شهود تعرفه شده وکیل خواهان ها به اسامی 1- ح.الف. به تاریخ تولد 1312 خواسته شده که اطلاعات خود را در رابطه نسبی خانم ف.چ. با مرحوم م.چ. و مرحومه خ.ر. بیان نماید و در پاسخ بیان داشته اینجانب مرحوم م.چ. و بانو خ.ر. را می شناختم و همچنین خانم ف. را می شناسم بانو ف.چ. خواهر مرحوم م.چ. می باشد و ف. دختر مرحوم ع. الف. می باشد و مادر ف. خانم نیز مرحومه م. بوده و از آقای م.ب. متولد 1319 اهل و ساکن روستای شادباد نیز مشابه پرسش از فرد قبل پرسیده می شود نیز پاسخی مشابه ارائه نموده است از آقای ج.ت. متولد 1323 نیز پرسش مشابه شاهد اول طرح می شود که اعلام داشته، اهل و ساکن روستای ش. هستم و مرحوم م.چ. را می شناسم ولی خانم خ. را ندیده و به یاد ندارم و خانم ف. را می شناسم و ایشان خواهر مرحوم م.چ. است و شنیده ام پدرش ع. الف. و مادرش م. بوده است که فوت نموده اند و از آقای غ.ف. متولد 1333 نیز به عنوان گواه پرسش مشابه شاهد قبلی طرح، که پاسخ مشابه شاهد قبلی مطرح نموده است، ریاست دادگاه مفاد شهادت شهود را به اطلاع حاضرین رسانده که وکیل خواهان، اظهارات شهود را مورد قبول خود و موکلش آقای غ.چ. اعلام می دارد و وکیل خوانده نیز در مقام دفاع اظهار می دارد شهود از لحاظ سنی در حدی نیستند که در زمان تحمل شهادت شرایط مربوط به شهادت را دارا باشند و مستنداً به ماده 234 قانون آ.د.م. شهود را جرح می نماید ثانیاً شهود آنچه گفتند فقط در حد اطلاع از شنیده های خود بوده و زائد بر آن دلیل بر منطبق بودن آن با واقعیت نمی دانستند ثانیاً از آنجا که نسب ازجمله اموری است که خویشاوندان از آن اطلاع می توانند داشته باشند و شهود همه غیرفامیل بودند تقاضا دارد از خویشاوندان ازجمله ورثه ع. الف. به عنوان شاهد معرفی گردد رابعاً: در انحصار وراثت اخذشده توسط خواهان ها شهادت شهود تعرفه ای در آن زمان دلالت بر آن دارد که موکل جزء ورثه مرحوم م. و خ.چ. است و اینک شهود دیگری معرفی می نمایند که اظهار می دارند موکل فرزند مرحوم ع.چ. می باشد . . . و اصل اسناد رسمی ازجمله شناسنامه ها بر اعتبار خود باقی می ماند و در استشهادیه تقدیمی شهود گواهی نموده اند که همه فرزندان مرحوم م.چ. از خ. هستند در حالی که خ.ر. فقط 5 فرزند (سه دختر و دو پسر) داشته و نشان می دهد که آن ها اطلاع دقیقی از موضوع ندارند دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و طی دادنامه 00800884 مورخ 92/7/23 با این استدلال . . . «. . . وکیل خواهان ها با استناد به شهادت شهود تقاضای صدور حکم نفی نسب خوانده نسبت به مرحوم م.چ. و مرحومه خ.ر. را می نماید شهود تعرفه شده جملگی از اهالی و ساکنین روستای ش. ادای شهادت نمودند که بانو ف.چ. خواهر مرحوم م.چ. و فرزند مرحومین ع. الف. و م. می باشد، دفاعیات وکلای خوانده هم به نظر دادگاه مؤثر تلقی نگردیده . . . .) دعوی را وارد تشخیص و به استناد ماده 1257 و بند سوم ماده 1258 قانون مدنی حکم به نفی نسب خوانده بنام ف.چ. نسبت به مرحومین م.چ. و خ.ر. صادرواعلام می نماید. با تجدیدنظرخواهی وکلای خوانده شعبه 13 دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی پس از مطالبه پرونده کلاسه 1529/75/19 شعبه 19 دادگاه عمومی تبریز مربوط به تقاضای صدور گواهی حصر وراثت آقای ع.چ. از تاریخ 75/11/27، ملاحظه نموده که شهود به نام های خ.ک.، س.ط. و ر.غ. شهادت به اینکه وراث پسر و دختر چه اشخاصی می باشند و ازجمله خانم ف. نیز جزء وراث دختر قید گردیده است و نهایتاً پرونده را اعاده و به موجب دادنامه 000301247 مورخ 28/10/91 با ردّ تجدیدنظرخواهی دادنامه بدوی را عیناً تأیید نموده است، با فرجام خواهی خانم ف.چ. پرونده پس از طی تشریفات قانونی به دیوان عالی کشور ارسال که پس از طی تشریفات قانونی پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و به این شعبه ارجاع شده است. دادخواست فرجامی به هنگام شور قرائت خواهد شد.
https://ara.jri.ac.ir/Judge/Text/22376
به تاریخ بالا هیئت شعبه تشکیل پس از قرائت گزارش عضو ممیز و اوراق پرونده مشاوره انجام چنین رأی می دهد.
رأی شعبه دیوان عالی کشور:
مرحوم م.چ. مورث خواهان ها وفق مقررات قانون ثبت احوال (مواد 15 و 16 . . . قانون ثبت احوال) با حضور و مراجعه به اداره ثبت احوال و اعلام و اقرار به اینکه خوانده فرزند وی می باشد و با ارائه گواهی ولادت و یا گواهی دو نفر شاهد مبادرت به اخذ شناسنامه نموده است و مضافاً به اینکه بعد از فوت ایشان، گواهی انحصار وراثت با اعلام برادر بزرگ تر (مرحوم ع.الف.) و شهادت سه نفر گواه از دادگاه ذیصلاح صادر گردیده و نمی توان نسب متکی به شناسنامه مبتنی بر اعلام و اقرار پدر و قبول همسر به عنوان مادر طفل را که مدت قریب به 70 سال (تاریخ تولد 1323) مورداستفاده واقع شده است و توسط برادر بزرگ تر خانواده (مرحوم ع.الف.) که توسط سه نفر گواه نیز به هنگام اخذ گواهی انحصار وراثت مورد تأکید واقع شده و برای دادگاه صادرکننده احرازشده است را صرفاً با اظهار و اعلام گواهانی که با توجه به تاریخ تولدشان در موقع به دنیا آمدن خانم ف.چ. (خوانده) یا به دنیا نیامده بودند و یا اینکه خردسال بوده اند مورد خدشه و دلیل اثبات، نفی نسب نمی توان قرار داد. بنا به مراتب و مستنداً به بند 2 ماده 371 و بند ج ماده 401 قانون آیین دادرسی مدنی دادنامه فرجام خواسته نقض و به شعبه هم عرض دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی جهت رسیدگی ارسال می گردد.
https://ara.jri.ac.ir/Judge/Text/22376
رئیس شعبه 18 دیوان عالی کشور ـ مستشار
احمدی ـ شمس